سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پابرهنه ، زیر بارون !

سلام !!!!!! بعد از مدت ها احساس کردم یه وبلاگ تا چه حد میتونه فسیل بشه ! اومدم سعی کنم از فسیلی دربیارم اینجا رو ... تازگی ها دارم درمیابم چقدر من و دکتر شریعتی با هم وجه مشترک داریم !!! امیدوارم اینجا دوباره رونق بگیره هرچند میدنم دیگه خیلی هامون خیلی وقت ها حتی حوصله ی اینترنت رفتن رو هم که تا پارسال شاید بهترین سرگرمی مون بود ( به بهانه ی باهم بودن ؛ دوستان قدیمی ) نداریم ... ! از وقتی امتحانا تموم شده یعنی تو همین یه هفته دوتا فیلم رفتم سینما دیدم ! داشتم افسرده می شدم دیگه ! هرچند الان هم دست کمی ندارم !!!! در هر حال از همه التماس دعا دارم ...

دوری

همچون سایه ای که در رویش مدام نور رنگ بازد

دشت ها و دریا های شگفت غیبی پیاپی می رسند

و مرا در دامن خود فرو می کشند.

و من هربار ،

در سینه ی چشم اندازی تازه ،

می میرم و جان می گیرم

و مدام در رنج و شوق مرگ و حیات بی امان خویشم !

حالتی دارم که در وهم نمی گنجد .

هر لحظه این جهان ، تابناک تر و بی کرانه تر می نماید

و هر لحظه دورتر و حقیرتر.

چه رویای پرشکوه و چه حقیقت پرجلالی است !

همه ی ذرات این عالم با ذرات وجود من آشنایند .

نمی دانم چگونه ام ؟

هراس و شک و شگفتی ،

و لذت و اضطراب و نیاز ،

و کنجکاوی و انس و حیرت ،

و انتظار و اشتیاق .

و بسیار حالت های غریبی که دل های نفرین شدگان زمین

و زندانیان آسوده ی زمان نمی شناسند ،

در من به هم آمیخته اند

و مرا در سینه ی گذران این آفتاب ، فرو می برند .

و من گرم لذتی سرشار ،

خود را تسلیم این موج ناپیدایی کرده ام که شتابان

به دوردست این دریا می رود و مرا نیز بی خویش می برد .

و چه آزاردهنده و ترس آور است دست نوازش یا سرزنشی ،

صدای دوست یا دشمنی

که مرا لحظه ای از این معراج های اهورایی

و سیر و سفرهای ماوایی ،

به آن دنیای زشت و حقیر می خوانند .

آن جا که گویی قرن هاست ، فرسنگ ها از آن دور شده ام .

چقدر از شماها دورم !

چه رنج آور است تجدید خاطره هایی که از شما دارم !

چه آزادی آسوده ای در خود احساس می کنم

هرگاه که می بینم فراموشتان کرده ام .

هرگز یادم نکنید !

چه آسودگی و آزادی آرام و پاکی است در دوری از شما !

دیگر نزدیکم میایید !


نوشته شده در سه شنبه 89/10/28ساعت 11:49 عصر توسط حلما نظرات ( ) |


Design By : Pichak


Upload Music