پابرهنه ، زیر بارون !
پس از مدت ها سلام ! یه شعر گذاشتم براتون مامان ! خودم خیلی دوستش دارم ! حتما بخونیدش ...
گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غمها
حبیبم سیل غمها
گل پونه ها نا مهربانی
آتشم زد آتشم زد
گل پونه ها نا مهربانی آتشم زد آتشم زد
گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد
می خواهم اکنون تا سحر گاهان بنالم
افسرده ام دیوانه ام آزرده جانم
گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غمها
حبیبم سیل غمها
نوشته شده در پنج شنبه 89/8/6ساعت
5:20 عصر توسط حلما نظرات ( ) |
Design By : Pichak |
Upload Music