پابرهنه ، زیر بارون !
دیرگاهی است که تنها شده ام
غصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش ...
چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام
.....................................................................................................................................................
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه ی پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد ...
.....................................................................................................................................................
این شعرا رو یکی از بچه ها تو مدرسه بهم
داد . گفتم اگه یهو زد و خوند اینا رو ناراحت نشه و ...
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی
هر شب به من سر می زند ...
شاد نیستم ولی شاد باشید ...
Design By : Pichak |
Upload Music