پابرهنه ، زیر بارون !
با پنج دانه برف
در پنج گامی کوتاه
اما گویا....
آمدم
اما گرم
با گلوئی بلند از فریاد
در فصل سکوت
آمدم تا بگویم بهاری در راه است
تا لکه ی شکوفه ی خونی اردیبهشت را به پیراهن سپیدم برگرداند.
در زمستانه ...
گفتیم شاید الان وقت مناسبی برای افتادن حبیب تو جوب نباشه ! اتفاقه دیگه ، پیش می آد ........
این مطلب رو روی برد مخصوص کتابخانه ی راهنمایی روشنگر نوشتن . دقیق یادم نیست .......
حسین (ع) نماد عشق ،
عباس (ع) ساقی عشق ،
زینب (س) شاهد عشق ،
سجاد (ع) راوی عشق ،
کاروان عاشقان رسید ، شیعیان تسلیت باد .
توجه ! توجه !
دوستان عزیز !امروز هم یکی از همان روزهاست که قراره حبیب آقای قصه ی ما بیفته تو جوب !! و به همین مناسبت ، این وبلاگ رو به حلمای عزیزم ( !!! )تقدیم می کنم و مثل خیلی ها بهش می گم : حبیب افتاد تو جوب ................!!!
*نکته : با تمام نیرو های دولتی (شامل : ارتش ، پلیس ، گشت ارشاد ، آتش نشانی و....) هماهنگ شده تا به محض ورود حبیب به جوب ،اونو در بیارن . طفلکی گناه داره !!! مگه نه ؟؟
یه سوال برای بچه های تیزهوش : به نظر شما حبیب آقا در یک سال (365 روز) چند بار تشریف می برن تو جوب ؟ و این مقدار چه قدر به نیرو های دولتی آسیب می زنه ؟؟!! (با راه حل)
Design By : Pichak |

Upload Music