سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پابرهنه ، زیر بارون !

با پنج دانه برف
در پنج گامی کوتاه
اما گویا....

آمدم
اما گرم
با گلوئی بلند از فریاد
در فصل سکوت

آمدم تا بگویم بهاری در راه است
تا لکه ی شکوفه ی خونی اردیبهشت را به پیراهن سپیدم برگرداند.
در زمستانه ...


نوشته شده در سه شنبه 87/10/24ساعت 7:34 عصر توسط حلما نظرات ( ) |

گفتیم شاید الان وقت مناسبی برای افتادن حبیب تو جوب نباشه ! اتفاقه دیگه ، پیش می آد ........

این مطلب رو روی برد مخصوص کتابخانه ی راهنمایی روشنگر نوشتن . دقیق یادم نیست .......

حسین (ع) نماد عشق ،

عباس (ع) ساقی عشق ،

زینب (س) شاهد عشق ،

سجاد (ع) راوی عشق ،

کاروان عاشقان رسید ، شیعیان تسلیت باد .


نوشته شده در چهارشنبه 87/10/18ساعت 3:19 عصر توسط حلما نظرات ( ) |

توجه ! توجه !‌

دوستان عزیز !امروز هم یکی از همان روزهاست که قراره حبیب آقای قصه ی ما بیفته تو جوب !! و به همین مناسبت ، این وبلاگ رو به حلمای عزیزم ( !!! )تقدیم می کنم و مثل خیلی ها بهش می گم : حبیب افتاد تو جوب ................!!!

*نکته : با تمام نیرو های دولتی (شامل : ارتش ، پلیس ، گشت ارشاد ، آتش نشانی و....) هماهنگ شده تا به محض ورود حبیب به جوب ،‌اونو در بیارن . طفلکی گناه داره !!! مگه نه ؟؟

یه سوال برای بچه های تیزهوش : به نظر شما حبیب آقا در یک سال (365 روز) چند بار تشریف می برن  تو جوب ؟ و این مقدار چه قدر به نیرو های دولتی آسیب می زنه ؟؟!! (با راه حل)

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 87/10/18ساعت 3:18 عصر توسط حلما نظرات ( ) |

<      1   2      

Design By : Pichak


Upload Music