• وبلاگ : پابرهنه ، زير بارون !
  • يادداشت : دوبيتي هاي امتحاني !
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ادامه :

    به خدا داشتيم زندگيمونو مي كرديم ...!! غير اين بود ؟

    شده پرادومو بفروشم نمي ذارم ليلا و مقدم سوار پرشيا بشن !!! مي فهمي ؟ اين برادران مجلس هم پرشيا دارن . به نظرت اين چه ربطي داشت ؟؟!!

    ضمنا اصلاح مي كنم مدرسي عاشق منه پس نمي تونيم دوئل كنيم بلكه من آسفالتش مي كنم !!!!

    داشتيم مي گفتيم :

    متين با ديدن پولي سفيد شده با اون همدردي كرد و شروع كرد به دردو دل كردن !

    بچه هاي پرورشگاه كه پرورشگاه رو با خونه ي ارواح اشتباه گرفته بودن يه ريز جيغ مي زدن ! سارا هم يكي از مانتو هاي درجه 1 اش را پوشيده بود و رفته بود مدرسه تا يه امتحان سخت ازشون بگيره . ساعاتي بعد كاشف به عمل اومد كه پولي مردان دلاور گوگوريو رو براي ضيافت شام دعوت كرده پرورشگاه !!!

    ما هم رفتيم گوش حميد عسگري رو گرفتيم تا براي ما و مهمان هاي ويژه مون ستاره را بخواند . شام هم نخود فرنگي با پلو بود !!

    جومونگ داشت گريه مي كرد ما هم رفتيم محسن يگانه رو آورديم باروبنديلو ببند را بخواند . جومونگ نتونست جلوي خودشو بگيره و اومد وسط !!! بعد متين يكي زد توي گوشش و آرشيو موسيقي را اورديم تا يه شعر خوب انتخاب كند . آخر هم يادش رفت شام بخورد . راستي يادم رفت بگم جومونگ با ديدن متين به اثري از سهراب اشاره كرد : حيات نشئه ي تنهايي است !!!!!

    من داشتم با يوري حرف مي زدم و اونم پز قيافه اش رو به من مي داد و مي گفت من زشتم !! يهو با ديدن متين (كه بازم غيزتي شده بود ) سكته زد و باباش اومد جمعش كرد . منم چند لحظه بود كه آرزو كردم متين مدرسي شود و آسفالتش كنم ...

    داشتيم جومونگ و مردان دلاور گوگوريو رو بدرقه مي كرديم كه جلوي در پرورشگاه يك پرشياي مشكي ديديم ! ...منم يهو جوگير شدم و تا شهرداري منطقه دويدم تا ماشين آسفالتم رو بيارم . شب و بود و تاريك بود و من ، به آهنگ بعد تو فرزاد فرزين فكر مي كردم !

    بقيه رو همكارمون ميگه !(جرئت داري ادامه بده !!!)